محل تبلیغات شما

به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی

که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست

ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت

اگر در دیده‌ی مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی

تو کی دانی که لیلی چون نکویی است؟
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است

تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز

تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارت‌های ابرو

دل مجنون ز شکر خنده خونست
تو لب می‌بینی و دندان که چونست


کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام
نه آن لیلی‌ست کز من برده آرام

 

ترا رد کردن او حد نمي‌بود

اگر مي‌بود ليلي بد نمي‌بود

 

مزاج عشق بس مشکل پسند است
قبول عشق برجایی بلند است

 

آنکه دل داشت ولی دلهره برداشت منم

شعر عاشقانه شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند

اگر در دل کسی جای نداری...

مجنون ,لیلی ,تو ,چشم ,بینی ,عشق ,بینی و ,و مجنون ,لب می‌بینی ,می‌بینی و ,خونستتو لب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها